کد مطلب:225219 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:234

پاره مناظرات حضرت امام رضا که در شهر مرو در محضر مأمون با مخالفین روی داده است
در بحارالأنوار و عیون أخبار و تحف العقول و غیرها از ریان بن أبی الصلت مسطور است كه: حضرت امام رضا علیه السلام در شهر مرو در مجلس مأمون حاضر شد و در این وقت جماعتی از علمای مردم عراق و خراسان در آن مجلس حضور داشتند



[ صفحه 167]



مأمون گفت: خبر دهید مرا از معنی این آیه شریفه: «ثم أورثنا الكتاب الذین اصطفینا من عبادنا - الایة» پس میراث دادیم قرآن را به آنانكه برگزیدیم از نیكان خود، جماعت علماء گفتند: خداوند عزوجل تمام امت را اراده فرموده است.

مأمون گفت: یا أباالحسن تو چه می فرمائی؟ امام رضا علیه السلام فرمود: «لا أقول كما قالوا ولكنی أقول أراد الله بذلك العترة الطاهرة» نمی گویم چنانكه می گویند لكن می گویم خدا از این بندگان برگزیده عترت طاهره را خواسته، مأمون عرض كرد: چگونه خدای تعالی عترت طاهره را اراده فرموده نه امت را؟

امام رضا علیه السلام فرمود: اگر خدای تعالی امت را اراده فرموده باشد بایستی به تمامت به جنت روند، چه خدای تعالی می فرماید یعنی در دنباله همین آیه مذكوره «فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق الخیرات باذن الله ذلك هو الفضل الكبیر» پس بعضی از بندگان ظلم كننده به نفس خود و برخی از ایشان به اقتصاد و میانه روی روند، و جمعی دیگر از آنان پیشی گیرنده به نیكوئیها هستند بامر خدا این توریث و اصطفاء یا سبقت به خیرات بخشایشی بزرگ و فضلی است عظیم.

فرمود: پس از آن خدای تعالی این جماعت را به جمله در بهشت مقرر داشت فقال عزوجل «جنات عدن یدخلونها» پس خداوند عزوجل بعد از این فرمود كه پاداش و سبق این سبقت بوستانهائی است كه همیشگی باشد در آن اندر شوند، از این روی این وراثت برای عترت طاهره مخصوص گردید نه برای دیگران.

پس از آن امام رضا علیه السلام فرمود: «الذین وصفهم الله فی كتابه» این مردم برگزیده و وارث همان كسان اند كه خدای تعالی در قرآن خود توصیف ایشان را نموده و فرموده «انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس أهل البیت و یطهركم تطیرا».

یعنی آن كسان أهل بیت پیغمبر خدای صلی الله علیه و آله می باشند و ایشان همان كسان هستند كه رسول خدای صلی الله علیه و آله می فرماید: «انی مخلف فیكم الثقلین كتاب الله و عترتی أهل بیتی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض انظروا كیف تخلفونی فیهما یا أیها الناس لا تعلموهم فانهم أعلم منكم».



[ صفحه 168]



من از این جهان می روم و دو چیز گرانمایه در میان شما می گذارم یكی قرآن خدای و دیگر عترت من است كه أهل بیت من باشند یعنی گمان نبرند و مشتبه نكنند كه عترت من جز أهل بیت من هم تواند بود، این دو چیز نفیس گران بها از هم جدائی نكنند یعنی از هم نتوانند جدا گردند، چه كتاب خدا شامل احكام دین مبین و أئمه هدی مفسر آن هستند پس چگونه توانند از یكدیگر جدائی جست و در حكم تن و جان می باشند تا گاهی كه در لب حوض كوثر به من رسند، نیك بنگرید چگونه در كار این دو خلیفتی من خواهید نمود.

ای مردمان شما به عترت من و أهل بیت من آموزگاری نكنید، چه ایشان از شما داناترند، و این كلمه ممكن است اشارت به آن باشد كه علم أولین و آخرین در قرآن است و نظام و دوام و قوام دنیا و آخرت آفریدگان در پیروی آن و علم تفسیر و تأویل قرآن در خدمت أئمه دین یزدان و دین و دنیا و آغاز و انجام احوال شما و خواتیم اعمال و افعال شما و سعادت و هدایت و علم و درایت شما به توجهات عنایت آیات ایشان گروگان است پس به اطاعت و پیروی اوامر و نواهی ایشان از دل و جان بكوشید تا شربت سعادت و شرافت و فوز و فلاح ابدی بنوشید و هرگز به علم و دانش خود مغرور و مطمئن نگردید، بلكه ایشان هر چه فرمان كنند بدون شك و ریب پذیرفتار شوید.

این وقت جماعت علما عرض كردند: یا أباالحسن ما را خبر بده از عترت علیهم السلام.



[ صفحه 169]